Code Center
  • نویسنده :
  • بازدید : 34 مشاهده
+ | امتیاز مطلب : |

آشنایی با سیره پیامبر (ص)، یکی از منابع معرفت اسلام و قرآن است، چرا که سیره آن حضرت، ترجمان قولی و عملی قرآن است. وانگهی، سبک رفتار و محتوای گفتار، سکوت در برابر اعمال دیگران و امضای سنت های اجتماعی و مردود دانستن آنها برای همه مسلمانان، حجت شرعی و درس دینی می باشد که باید آنها را عملیاتی سازند.

 

بر خلاف پندار بعضی از مسلمان ها که تا سخن از شیوه رفتار پیامبر و یا ائمه دین به میان می آید می گویند: آنها معصوم اند و ما کجا، آنها کجا، باید گفت: این انگاره، سخن نادرستی است؛ کار پاکان، سرمشق عملی ما و به مثابه تشریح و بیان عملی دین است. بنابر این لازم است آن بزرگواران را الگو قرار دهیم و بر طبق رفتار آنان سلوک نماییم، چرا که آنها با تمام امتیازاتی که دارند، از جنس بشرند و مانند دیگران زندگی می کنند.

 

پیش از بیان گوشه هایی از سیره پیامبر اعظم (ص)، شایسته است معنای «سیره» شکافته و شناخته شود.

 

سیره در لغت و اصطلاح

سیره در زبان عربی از ماده «سِیْر» است و «سِیْر» یعنی حرکت، سیر کردن و راه رفتن. «سیره» بر وزن فِعْلَه است و فِعله در ادبیات عربی بر نوع ماده اش دلالت می کند. بر این اساس، سیره یعنی نوعی سلوک و راه رفتن؛ همانند «جِلْسَه» که بر نوعی نشستن اطلاق می شود. آن چه مهم است، شناختن سبک رفتار پیغمبر است نه مجرد بیوگرافی وی. اغلب کتاب هایی که نویسندگان سنّی و شیعه درباره سیره نوشته اند، سیر و حرکت رسول (ص) است، نه سیره و شیوه عملی آن حضرت؛ مثلاً کتاب «سیره حلبی» سیر است نه سیره؛ یعنی در زمینه رفتار پیغمبر نوشته شده، نه سبک رفتار او.

 

در توضیح و تبیین گفتار فوق، نوشته پیش رو، راهنماست.

 

امام علی (ع) و معاویه هر دو سیاست مدار بودند اما سبکشان در سیاست فرق می کرد. معاویه اهل حیله و نیرنگ بود ولی امام علی (ع) طبق سیره رسول اکرم (ص)، عدالت، مساوات، صداقت و صراحت را به کار می گرفت. آن حضرت در نهج البلاغه می فرماید: «به خدا سوگند، معاویه از من زیرک تر و سیاست مدارتر نیست؛ او حیله و نیرنگ به کار می برد و فسق و فجور می کند. اگر نیرنگ و حیله، ناپسند نبود، بی گمان من سیاست مدارترین مردم به این سبک بودم... .»(1)

 

سپس می فرماید: «من چگونه سیاست نیرنگ را در پیش گیرم که می دانم فریب و نیرنگ، عمل فاسقانه و فاجرانه و در سر حدّ کفر است و در قیامت هر غدّاری با پرچمی محشور می گردد.»(2)

 

نمونه هایی از سیره پیامبر اعظم (ص)

1 - رفتار با زنان

رسول اکرم (ص) با آیات قرآن و سیره عملی خویش، عکس العمل مناسبی را در عصر جاهلیت از خود بروز دادند و به بانوان، شخصیت و حیات تازه ای بخشیدند و فرمودند: از دنیای شما سه چیز را دوست دارم: زن و عطر و نماز که نور چشم من است.

 

امام صادق (ع) درباره سیره آن حضرت می فرماید: «و کان رسول اللّه یسلّم علی النّساء و یردّون علیه السلام؛(3) خط مشی رسول خدا (ص) این گونه بود که به زنان سلام می داد و آنان نیز پاسخ می دادند.»

 

رسول اکرم (ص) بارها به اصحابش می فرمودند: «الا خیرکم خیرکم لنسائه و انا خیرکم لنسائی؛(4) آگاه باشید بهترین شما کسانی اند که با زن ها نیکورفتار باشند و من برای زن هایم بهترین شما می باشم». و در حدیثی دیگر فرمودند: «انسان با شخصیت، زنش را محترم می شمارد ولی آدم پست آن را بی مقدار می داند.»(5)

 

از علائم خوش رفتاری آن حضرت با همسرانش این بود که در محیط خانه کار می کرد، لباس و کفش خود را می دوخت، گوسفند و شتر را می دوشید و در گرفتاری های خانوادگی آنان را یاری می کرد. گاهی که خدمت گزار خانه خسته می شد شخصاً گندم و جو را دستداس می کرد.(6)

 

2 - زندگی زاهدانه و متواضعانه

آن بزرگوار روی زمین غذا می خورد و مانند بندگان می نشست. هر کس دعوتش می کرد می پذیرفت، چه عبد و فقیر بود و چه ثروت مند و غنی، همواره دسته جمعی غذا میل می کردند و در هیچ کجا دیده نشد که پیامبر اجازه بدهد نیم خورده او را برای شفا بردارند، در حالت تکیه غذا نمی خوردند، سیر نشده از سر سفره بر می خاستند و خدا را حمد و سپاس می کردند.

 

3 - مشورت با یاران

آن حضرت در امور مهم نظامی با اصحابش مشورت و نظرخواهی می کرد و در آزاد کردن بعضی از بستگانش، رضایت مجاهدان را می طلبید. در جنگ «بدر» و «احد» شورای نظامی تشکیل داد و از فکر و نظر یارانش استفاده نمود، این در حالی بود که آنها عاشق فرمان بری از او بودند. این شیوه را بعضی از خلفای راشدین نیز بعد از آن حضرت پی گرفتند و با حضرت علی (ع) به شور می پرداختند، هر چند در برخی امور که با قدرتشان منافات داشت، آن را ترک می کردند.

 

4 - ایمان خالص

برخی از مردم خدا را با تردید می پرستند؛ یعنی آن گونه نیست که به تمام جهات و در هر حالی و موقعیتی که قرار دارند، خداپرست باشند، بلکه بسیاری از آنان برای دنیا و رسیدن به آمال مادی، خدا را پرستش می کنند. اگر خیری به آنها برسد خدای را سپاس می گزارند و دلشان آرام می گیرد، اما همین قدر که امتحان و آزمایش شوند و ضرری متوجه آنان گردد به آن پشت می کنند.(7)

 

اما سیره پیامبر از ایمان همه جانبه اش به خدا مایه می گیرد و در تمام احوال خدا را می پرستد، چه آن گاه که در شعب ابوطالب در محاصره دشمن و بایکوت اقتصادی قرار دارد و گرسنگی بچه ها، به ویژه فاطمه (س) جگر او را می سوزاند و چه آن زمان که در اوج قدرت بود؛ در هر حال، در نهایت اشتیاق، خدای را سپاس می گوید و ذره ای از ایمانش به او کم نمی شود.

 

5 - دوستی و مدارا با مردم

رسول معظّم (ص) مطابق جهان بینی اسلامی، بندگان خدا را مظهر آیات الهی می دانست و آنان را بسیار دوست می داشت و بر سعادت و هدایت آنها حریص بود. سختی های زندگی مادی و ضلالت و گمراهی قومش برای وی غم انگیز و مصیبت بار بود. به همین دلیل وقتی یک یهودی به دروغ ادعای طلب کاری می کند و او را از حرکت باز می دارد و عمامه اش را به گردن وی می پیچاند، آن حضرت عکس العمل خشونت باری نشان نمی دهد و اصحابش را نیز از تعرض به وی نهی می نماید و همین مهربانی، آن یهودی را شرم سار می کند به طوری که بی اختیار شهادتین را می گوید.(8)

 

امام سجاد (ع) در خطابه شورانگیز شام می فرماید: من فرزند آن رادمردی هستم که وقتی مردم پابرهنه بودند او هم پابرهنه راه می رفت و هنگامی که آنان کفش پوش شدند او هم نعلین برای خود انتخاب نمود.

 

وقتی در مکه و طائف پیشانی او را شکستند، پیامبر (ص) به جای نفرین، آنان را دعا کرد و فرمود: «بار پروردگارا! قوم من لیاقت دارند و نمی فهمند، آنان را هدایت فرما». در جنگ احد پیشانی اش را شکستند، از مکه اخراجش کردند، ولی پس از فتح مکه، از ابوسفیان ها گذشت و فرمود: «انتم الطلقا؛ شما آزاد هستید.»

 

از شعب ابوطالب که آزاد شد باز هم به سراغ مردم رفت و آنان را به اسلام دعوت کرد، چرا که او طبیب دل سوزی بود که به سراغ مریض هایش می رفت و به درمان آنان می پرداخت. اینها همه نشان دهنده شرح صدر و اوج مهربانی کسی است که هیچ گاه کینه کسی را به دل نگرفت و هیچ کسی را از خود نرنجاند.

 

به قول امام راحل (ره) «در شدت شفقت و رأفت آن بزرگوار بر همه عائله بشری همین بس که قرآن در آیات اول سوره شعراء می فرماید: «لعلّک باخعٌ نفسک الاّ یکونوا مؤمنین؛(9) ای رسول ما! تو چنان در اندیشه هدایت خلقی که می خواهی جان عزیزت را از غم ایمان نیاوردن آنان هلاک سازی.»

 

 

6 - عبادت و استغفار

درباره عبادت آن حضرت از طرق مختلف نقل شده است که چون وقت نماز می رسید چنان منقلب می شد که گویا از مدت ها قبل منتظر فرا رسیدن چنین وقتی بوده و در این حال نه او کسی را می شناخت و نه کسی او را.(10) به راستی همان گونه که خود بارها فرمود، نور چشمش در نماز و روزه بود: «قرة عینی فی الصلوة و الصیام».(11)

 

تقیّد به نماز و روزه یک حقیقت عملی و نظری برای آن حضرت محسوب می شد. روزی به ابوذر غفاری فرمود: ای اباذر! خداوند متعال نماز را محبوب دل من ساخته است، همان گونه که غذا را محبوب دل گرسنگان و آب را مطلوب تشنگان قرار داده است؛ ولی گرسنه و تشنه از غذا و آب سیر می شوند اما من هرگز از نماز سیر نمی شوم.(12) سنت رسول خدا (ص) در عبادت چنان بود که هر ماه سه روز را روزه می گرفت: 1 - پنج شنبه اول ماه که روز عرضه اعمال است؛ 2 - چهارشنبه اول از دهه دوم ماه که روز نحس مستمر و نزول عذاب است؛ 3 - پنج شنبه آخر ماه از دهه آخر که مجدداً روز عرضه اعمال می باشد.(13)

 

 

 

ادامه مطلب
  • نویسنده :
  • بازدید : 32 مشاهده
+ | امتیاز مطلب : |

سیره پیامبر گرامی اسلام(ص) در ایجاد وحدت

خداوند در قرآن می فرماید: «قطعاً براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نیکوست براى آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد مى ‏کند.» (احزاب ، 21) ، بنابراین آیه ، رفتار و گفتار و نحوۀ عملکرد پیامبر(ص) بهترین الگو برای مؤمنین است. نیکوست جامعۀ مسلمین جهان، با الگو قرار دادن شیوۀ آن بزرگوار، درمان دردهای سخت امروز خود را بازیابد.در این برنامه قصد داریم به مناسبت میلاد حضرت محمد (ص) نگاهی گذرا به سیرۀ وحدت آفرین ایشان در ابتدای پایه گذاری امت واحدۀ اسلامی داشته باشیم

 

«رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنج های شما بر او سخت است و اصرار به هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است» ( توبه ، 128) این مژدۀ قرآن کریم است به انسان هایی که در تاریکی های زمین در جستجوی روشنی هدایت و سعادت،  چشم انتظار به میلاد آخرین فرستادۀ خداوند باز کرده بودند. و این مژده ای است برای همه انسان ها در همۀ زمان ها. مژدۀ آمدن رسولی از جنس رحمت و رأفت که نور وجودش ، شاهراه هدایت بشر را برای همیشه روشن کرده است.

 

 

سلام بر محمد(ص) ! سلام بر راستی قدم هایش که صراط مستقیم بندگی خداوند را نشان می دهد،  سلام بر فراخی سینه اش که جهانیان را در آغوش رحمت خویش می کشاند و سلام بر شیوایی کلامش که دل های سخت و خشن را به زمزمی زلال بدل می کند! سلام بر بندگی اش که جماعت بی کران اقتدا کنندگان را تا عرش خداوند بالا می برد و از عشق سرشارشان می سازد! سلام بر عدالتش که دست عرب و عجم، سیاه و سپید، فقیر و غنی، برده و ارباب را در دست هم می گذارد و جز تقوا و پاکی ملاکی برای برتری نمی شناسد. سلام بر پیامبر خاتم، محمد رسول الله (ص). این میلاد خجسته بر امتِ آخرین پیامبرِ خداوند مبارک باد!

 

 

جامعۀ مسلمانان جهان، امروز در حالی میلاد فخر عالم امکان، حضرت محمد (ص) را جشن می گیرند که زخم هایی از تفرقه بر تن دارند. امتِ پیامبری که می فرمود: «مومنان نسبت به هم همچو اعضا و پیکر یک انسان است که اگر سر او به درد آید تمام بدنش به درد مبتلا می شود و اگر چشمش به درد مبتلا گردد سایر اعضایش دچار ناراحتی خواهد شد.» پیامبری که علی (ع) در توصیفش می فرماید: «خداوند به دست او کینه ها را دفع کرد، آتش را خاموش ساخت، بیگانگان را پیوند برادری داد و خویشاوندی را پراکند و با او عزت های ناروا را به ذلت و ذلت های ناجا را به عزت بدل کرد. آری پیامبر بر حسب مأموریتی که داشت صلا داد و رسالت های پروردگارش را ابلاغ کرد پس خداوند به وسیله آن حضرت شکاف های ناشی از اختلافات را بر نمود و میان خویشاوندانش همبستگی و الفت را به وجود آورد آن هم در پی شعله های عداوتی که در سینه ها افروخته شده بود و  کینه های نهفته ای که در دلها جرقه می زد»

 

خداوند در قرآن می فرماید: « قطعاً براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نیکوست براى آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد مى ‏کند.» (احزاب، 21). بنابراین آیه، رفتار و گفتار و نحوۀ عملکرد پیامبر(ص) بهترین الگو برای مؤمنین است. نیکوست جامعۀ مسلمین جهان، با الگو قرار دادن شیوۀ آن بزرگوار، درمان دردهای سخت امروز خود را باز یابد. در ادامه این برنامه قصد داریم به مناسبت میلاد حضرت محمد (ص) نگاهی گذرا به سیرۀ وحدت آفرین ایشان در ابتدای پایه گذاری امت واحدۀ اسلامی داشته باشیم.

 

 

 یکی از موانع اصلی ایجاد امت واحده از منظر قرآن، نژاد پرستی و قوم گرایی است. تاریخ نشان می دهد تعصب های قومی و نژادی؛ جامعۀ انسانی زمان بعثت پیامبر را پاره پاره کرده بود. تبعیض های ناروای بسیاری بر همین اساس روا داشته می شد که دل ها را از کینه و حسد پر کرده بود. پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (ص) باید این جامعۀ پاره پاره را متحد می کرد. آن بزرگوار به فرمان خداوند، بنا را بر برابری گذاشتند و تنها مایۀ برتری را مطابق قرآن کریم، "تقوی" اعلام کردند. حضرت رسول الله (ص) تفاوتی بین بردگان و اربابان نمی گذاشت و با رفتار خود، طعم شیرین برابری را به دیگران می چشاند تا آنجا که وقتی در جمعی می نشست، کسی که چهرۀ پیامبر(ص) را نمی شناخت نمی توانست ایشان را از دیگران تشخیص دهد. چرا که حضرت محمد(ص) با آن جایگاه عظیم، بندگان خدا را از برده و آزاد، عرب و عجم، فقیر و غنی عزیز می شمرد و با آنان چون یکی از خودشان، نشست و برخاست می کرد. حضرت محمد(ص) زید ابن حارثه، که غلامِ حضرت خدیجه(س) بود را به فرزندی گرفت و پس از آنکه زید در دامان اسلام تربیت شد او را فرمانده سپاهیان اسلام قرار داد. همینطور بلال حبشی را که قبلاً برده ای سیاه پوست بود، اولین مؤذن اسلام قرار داد. همچنین پیامبر اسلام (ص) درباره سلمان فارسی که عرب نبود فرمود: «سلمان از ما اهل بیت است.»  به این ترتیب پیامبر (ص) مرزهای ساختگی قوم و نژاد را درهم شکست تا یکی از مهم ترین دلایل تفرقه و دو دستگی را از پیش روی امت واحدۀ اسلامی برداشته باشد.

 

 

زمانی که پیامبر اسلام(ص) به مدینه وارد شد و قصد ایجاد حکومتی اسلامی داشت، جامعۀ مدینه ترکیبی از مسلمانان و یهودیان و نیز قبایل مختلفی بود که برخی مانند اوس و خزرج بیش از صد سال سابقه کینه و عداوت داشتند. مهاجرانی که همراه پیامبر از مکه به مدینه آمده بودند نیز گروه دیگری بودند که با دستان خالی و فرهنگی متفاوت، از قوم و قبیله خود جدا شده و برای حفظ دین، به مدینه مهاجرت کرده بودند. حضرت محمد (ص) برای یکپارچه کردن جامعه، در اولین قدم، قوانین عمومی برای اهالی مدینه تدوین نمود و قرار دادهایی میان  قبایل مختلف برقرار کرد. یهودیان مدینه با پیامبر(ص)، پیمان مصالحه بستند و عهد کردند که در صورت حملۀ دشمنان به مدینه در کنار مسلمانان به دفاع بپردازند و از تأمین مالی و جانی کفار قریش و برقراری روابط تجاری با آنان خودداری کنند. با اندیشه در این پیمان تاریخی به روشنیمی­ توان دریافت که چگونه در فرهنگِ بعثت، انسان­ها مورد احترامند. به آزادی انسان­ ها توجه می­شود و برای زورگویی و تحمیل جایی نیست. در این پیمان ها نه تنها حقوق مهاجران قریش و تیره­های اوس و خزرج مورد تأکید است، بلکه برای یهودیان در هر قبیله نیز این امکان فراهم آمده که تا زمانی که دشمنی نکنند،  در کنار امت اسلامی زندگی کنند.

 

"عقد اخوت" تدبیر دیگری از جانب حضرت محمد (ص) بود که انسجام جامعه اسلامی را بسیار استوار ساخت. پیامبر (ص) به مسلمین دستور داد دو نفر، دو نفر با هم پیمان برادری ببندند. زیبایی این پیمان زمانی مشخص می شود که توجه کنیم پس از اسلام به حکم خداوند ، وابستگی قومی و قبیله ای ارزش خود را از دست داد و  اکنون میان کسانی که از قبیله های مختلف و نژادهای متفاوت بودند با هم پیمان برادری برقرار می شد. کسانی که قبلاً  برده بودند با آنان که دارایی و مکنت فراوان داشتند برادر شدند. مرزهای جاهلی که جامعه مسلمین را چندپاره کرده بود فروریخت و پایه های امت واحدۀ اسلامی مستحکم شد. برخی از تحلیل گران تاریخ، معتقدند این پیمان برادری و مساوات دینی کارآمد ترین ابزار الفت در جامعه و نشانه ای بارز  از کوشش پیامبر اعظم (ص) برای پیدایش وحدت بر محورِ ایمان به خداست. اکنون مسلمانان جهان بار دیگر محتاج تجدید این پیمان برادری میان خود هستند.

 

 

پیمان اخوت

سیرۀ پیامبر اکرم (ص) در ایجاد وحدت میان امت نوپای اسلامی، الگوی کارآمدی برای اتحاد اسلامی در همۀ زمان هاست. اکنون نه تنها سیرۀ آن بزرگوار در ایجاد الفت میان قلوب مؤمنین، پیش روی ماست بلکه محبت و عشق به پیامبر اکرم به عنوان سرمایه ای عظیم در قلب های یک و نیم میلیارد مسلمان جهان موج می زند. وجود مبارک پیامبر گرامى و مرکزیّت این بزرگوار براى عواطف و عقاید عامّه مسلمین خود عاملی وحدت آفرین است. در بین حقایق و معارف اسلامى، چیزى که به اندازۀ وجود پیامبر(ص) مورد توافق آراء و عقاید و نیز عواطف همه مسلمین باشد، وجود ندارد. چون دربارۀ پیامبر(ص) نه تنها عقاید مشترک وجود دارد بلکه عواطف و دل های مسلمین هم در  این زمینه با هم متحد است. بنابراین، وجود این بزرگوار مى ‏تواند محورى براى وحدت باشد. دقیقاً به همین دلیل است که دشمنان اسلام در کنار همۀ تلاش هایشان علیه اتحاد مسلمین، همواره وجود مقدس پیامبر اکرم را هدف گرفته اند تا سدّی در برابر شناخت صحیح آن حضرت ایجاد کنند.

 

رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه  ای در این باره می فرمایند : «قرآن و کعبه و فرایض و عقاید، همه مشترکند؛ اما هر کدام از اینها، یک بُعد از شخصیت انسان - مثل اعتقاد، محبت، گرایش روحى، حالت تقلید و تشبّه و تخلق عملى - را به خود متوجه مى‏کند. وانگهى در میان مسلمان ها، غالب این چیزهایى که گفته شد، با تفسیرها و دیدگاه هاى مختلف مورد توجه است؛ اما آنچه که همه‏ مسلمانها از لحاظ فکر و اعتقاد و - مهمتر از عاطفه و احساس - وحدت و تفاهم، روى او اشتراک دارند، وجود مقدس پیامبر خاتم و نبىّ‏ اکرم حضرت محمّدبن عبداللَّه (ص) است. این نقطه را باید بزرگ شمرد. این محبت را باید روزبه‏ روز بیشتر کرد و این گرایش معنوى و روحى به آن وجود مقدس را باید در ذهن مسلمین و در دل آحاد مردم تشدید کرد.»

 

برنامه را با کلامی دلنشین از علی (ع) به پایان می بریم، علی (ع) که در روز عقد اخوت، پیامبر او را برادر خود نامید می فرماید: «دل های نیکوکاران شیفته‌ی او ( پیامبر ) گشته و توجه چشم‌ها به سوی او گردید ، بارقه‌ی امید را در دل ما ایجاد می‌کند اکنون که خداوند به لطف و بزرگواری خود برما منّت نهاده و محبت و عشق آن حضرت را در دل ما قرار داده، شاید مارا از زمرۀ ابرار و نیکان قلمداد فرموده و این فضل و عنایت را برما ارزانی داشته که دل مرده‌ی ما را به حیات محبت پیامبر زنده و چشم دل را به جمال سیمای ملکوتیش روشن سازد.»

بابایی

 

اهمیت غذا خوردن

پنجشنبه 13 دی 1397
  • نویسنده :
  • بازدید : 29 مشاهده
+ | امتیاز مطلب : |

اهمیت غذا خوردن

انسان، آفریده ای است که به سبب جنبه خلقی، نیازمند خوراک و تغذیه برای بقا و رشد است. غذا خوردن به معنای از گلو فرو دادن و بلعیدن، آدابی دارد تا غذا بتواند تاثیرات مطلوب و سازنده خود را به جا بگذارد. از این رو در آیات قرآنی به ابعاد این مساله پرداخته شده است. به ویژه آن که غذا، تاثیرات شگرفی در جان و روان آدمی به جا می گذارد و شخصیت و شاکله آدمی را شکل می بخشد. در این راستا برخی از روان شناسان می گویند شما نوع غذا و شیوه خوردن آن را بگویید تا شخصیت شما را به طور کامل تشریح کنند.

 

در فرهنگ اسلامی به این نکته توجه داده می شود که غذا شخصیت آدمی را از آن رو تحت تاثیر قرار می دهد که غذا و لقمه ای که انسان می خورد در یک فرآیند پیچیده به خون تبدیل و تغییر ماهیت می دهد و همین خون است که در همه وجود خلقی آدمی جریان می یابد و در مغز و قلب اندیشه و تفکرات وی را شکل می دهد. از این رو در بینش و نگرش و گرایش های آدمی نقش مهمی را ایفا می کند.

 

به نظر دانشمندان اسلامی لقمه حلال، کردار نیک را می سازد و لقمه حرام پندار زشت و کردار زشت را به همراه خود دارد. به سبب همین تاثیرات شگرف و بنیادین است که بخش مهمی از آموزه های قرآنی و نبوی به حوزه خوردنی ها تعلق دارد و درباره احکام و آداب خوردن تا خوردنی های حرام و حلال سخن های دقیق و کامل و جامعی بیان شده است.

 

نخستین گناه آدم(ع) بلکه نخستین گناه در حوزه انسانیت، خوردن از درخت ممنوع بوده است. در حقیقت آدمی پس از آفرینش و آن همه احترام و تکریمی که از سوی خدا و فرشتگان در حق وی روا داشته شد، از خوردن یک نوع میوه منع می شود ولی به وسوسه ابلیسی که خود بنیانگذار گناه به استکبار و سرپیچی از سجده است، گرفتار خوردن می شود و از آثار مخرب و زیانبار آن در امان نمی ماند.

 

تغییر شکل حضرت آدم و حوا پس از خوردن از میوه درخت و هبوط و رانده شدن از بهشت نخست، همه از پیامدهای منفی خوردن میوه ای است که آیات 30تا 38 سوره بقره بدان اشاره می کند. در این آیات به روشنی و وضوح به مساله تاثیرات سوء و بد خوردن اشاره شده است که خود درس های بزرگی برای آدمی است تا در خوردن دقت بیش تری کند و آن را کم اهمیت و بی ارزش نشمارد و به نهی و امر خداوند در این حوزه توجه بیش تری پیدا کند.

آداب و شرایط خوردن

از مهم ترین آداب خوردن، توجه به غذا به عنوان عنصر اصلی در خوردن است. به این معنا که انسان باید بنگرد که چه چیزی را می خورد و در گلو فرو می برد. خداوند می فرماید: فلینظر الانسان الی طعامه؛ انسان می بایست به خوراک و غذای خویش بنگرد. این نگریستن و توجه یافتن، به چند معنا می تواند تفسیر شود. در حوزه غذا و خوراک مادی می توان به مسایلی چون چگونگی آفرینش و تهیه خوراک اشاره کرد که آدمی را به عظمت خداوند توجه می دهد. در حقیقت این غذایی که آدمی می خورد به عنوان نشانه ای از نشانه های خداوند مورد توجه شخص قرار گیرد. خورنده با تفکر و تامل در خوراکی ای که می خورد می تواند جایگاه خود و خداوند را به درستی تحلیل کند و نقش خود را در هستی باز شناسد.[1]

 

گاه دیگری می تواند با نگریستن در غذای خویش به این نکته توجه یابد که این خوراک چگونه در یک فرآیند به گوشت و پوست آدمی تبدیل می شود و شخصیت و هویت وی را می سازد و سامان می دهد.

 

همچنین می توان با نگریستن به غذای مادی و معنوی (مطالعات و تحقیقات( به این توجه رسید که این غذای جسمی و روحی را که می خورد چیست و چه نقش سازنده و یا غیرسازنده ای در زندگی و شخصیت او خواهد داشت؟

 

استنباط دیگر از آیه این است که انسان می بایست به این مطلب توجه داشته باشد که آیا لقمه و خورکی را که می خورد حلال و طیب است و یا حرام و ناپاک می باشد؟

 

بنابراین یکی از مهم ترین آداب خوردن و اساسی ترین آنها توجه به نقش نشانه بودن خورک و خوردن است. هرچیزی در جهان نشانه ای از نشانه های خداست و آدمی می بایست در هر کار و تفکری، خدا را در نظر داشته باشد و هر عمل و فکری او را به شناخت عظمت خدا و جایگاه خود در هستی و وظیفه اش آشنا سازد.

 

رعایت حدود الهی و توجه به پاکی خوراک از مهم ترین آداب دیگری است که قرآن بدان اشاره می کند و می فرماید آدمی در خوردن می بایست در جست و جوی آن خوراک هاو غذای های پاکی باشد که خداوند به بشر بخشیده و روزی وی گردانیده است.[2]

 

رعایت نکردن حدود الهی در خوردن، افزون بر تاثیرات دنیوی و جسمی و تغییر در خلق و خوی آدمی موجب می شود تا شخص در مسیر خشم و غضب الهی گام بردارد.[3] و باعث از دست دادن محبوبیت خداوندی نسبت به خود شود.[4] از این رو خداوند در آیه 4 مائده به انسان ها سفارش می کند که در خوردن، تقوی الهی را مراعات کنند و کاری برخلاف عقل و سیره عقلایی و شریعت انجام ندهند. در انتخاب غذا مواردی که حرام است و خداوند از خوردن آن نهی کرده مورد توجه قرار گیرد و از آن ها استفاده نشود. غذاهایی را بخورد که طیب و پاک هستند و طبیعت فطری بشری به سوی آن گرایش دارد و خداوند آن را حلال و طیب شمرده است.[5]

 

غذاهایی که خداوند برای آدمی حلال کرده دارای منافع بیشماری است و در خوراک هایی که حرام کرده هرچند گاه منفعتی کم وجود دارد ولی بیش تر از آن منفعت، ضرر و زیان برای جسم و جان و تن و روان دارد. که از جمله آنها می توان به خمر و خوک از نوشیدنی ها و خوردنی ها اشاره کرد.

 

ضرورت حلال خوری بنابراین اصل اساسی در آداب خوردن، نوع غذا و خوراکی است که شخص برای خوردن انتخاب می کند و لازم است که غذا از خوراک های پاک و طیب و طاهر و حلال و دارای منافع بیشینه باشد و ضرر و زیانی متوجه آدمی نسازد. تاکید بر حلال خوری از آن روست که آدمی به خوردن مال دیگران حریص و آزمند است و اگر این اموال مال کسانی باشد که توانایی دفاع از خود را نداشته باشند و یا نتوانند از مال خویش محافظت کنند انسان گرایش شتاب آلوده تری نسبت به خوردن آن می یابد. از این رو بسیاری از اموال یتیمان به ویژه دختران یتیم به یغما می رود. بنابراین شخصی که غذایی برای خود تهیه کرده و می خواهد آن را بخورد می بایست بنگرد که این غذا هر چند از نظر ذاتی پاک و طیب است ولی از نظر روش تهیه آن نیز حلال است و یا آن که حرام و از مال دیگری به ویژه یتیمان تهیه شده است؟[6]

 

عجله در خوردن، ممنوع

از دیگر آداب خوردن که قرآن بدان پرداخته و اهمیت بسیاری بدان داده دوری از عجله در خوردن است. شخصی که غذا می خورد می بایست با طمانینه و آرامش غذا بخورد و از شتاب ورزیدن اجتناب نماید. شتاب زدگی که در آیه 4 سوره نساء بدان اشاره شده می تواند هم به معنای خوردن مال یتیم پیش از بزرگ شدن وی باشد و هم می تواند به معنای شتاب در خوردن یعنی روش خوردن باشد. هرچند که آیه در مفهوم نخست ظاهر است.

 

عدم اسراف

از دیگر آداب خوردن می توان به مسئله اسراف و زیاده روی در آن اشاره کرد که از آن نهی شده است. اسراف به معنای زیاده روی در خوردن است چنان که تبذیر به معنای ریخت و پاش و هدر دادن غذا و نعمت های خدادادی است.

 

انسان می بایست در خوردن، زیاده روی نکند؛ زیرا اسراف موجب می شود تا جسم و تن وی آسیب ببیند و به انواع و اقسام بیماری ها دچار شود که نتیجه آن چیزی جز ناتوانی در پرستش و عبادت نیست. این گونه است که زیاده روی و اسراف موجب می شود تا شخص نتواند در مسیر تکاملی خود به درستی گام بردارد و تن بیمار و رنجورش وی را از هر گونه پرستش و عبادت باز می دارد.

 

در ریاضت های شرعی و غیرشرعی چون ریاضت های مرتاضان هندی، دیده شده که چگونه رعایت اعتدال و حتی کاهش در تغذیه و خوراک موجب تقویت روح و تسلط و چیرگی آن بر جسم می شود و انسان کارهای خارق عادتی را می تواند انجام دهد. در برابر، هرگونه زیاده روی در خوراک و غذا موجب می شود تا شخص از تسلط بر بدن و چیرگی بر نفس، عاجز و ناتوان شود و مهار زندگی و روح وی به دست جسم و نفس و هواهای آن بیافتد.

 

براین اساس خداوند در آیات چندی چون آیه 141 سوره انعام و آیه 31 سوره اعراف و نیز آیه 6 سوره نساء از هرگونه اسراف و زیاده روی بازداشته و از آدمی خواسته است تا در خوردن زیاده روی نکند.

 

قرآن هرگونه اسراف و زیاده روی و خروج از اعتدال به ویژه در امور مادی را امری زیانبار می داند و با بیان این که خداوند اسراف و اسراف کنندگان را دوست نمی دارد می کوشد تا آدمی را در مسیر تکاملی و تعادل و اعتدال قرار دهد.

 

در حقیقت هرگونه اسراف و زیاده روی در حوزه خوردن و نوشیدن یکی از علل و عوامل اصلی محرومیت از محبت خداوندی شمرده شده و خداوند به صراحت اعلام می کند که مسرفان را دوست نمی دارد.[7]

 

شکرگزاری در خوردن

از دیگر آدابی که قرآن برای خوردن بیان می کند مسئله شکرگزاری است. خداوند به انسان می آموزد تا درهر نعمتی، شکری به جا آورد که موجب افزایش نعمت و جلب محبت وی می شود. آدمی با شکرگزاری افزون بر این که تاثیر غذا بر جان و جسم خویش را می افزاید و آن را در مسیر تکاملی قرار می دهد موجب می شود تا شخص از نعمت بیش تری برخوردار گردد.[8]

 

از نظر قرآن شخصی که در برابر نعمت شکر می گزارد و پس از خوردن، شکر خدای را به جا می آورد در حقیقت عبودیت خویش را نشان می دهد.[9]کسانی که سپاس و شکر نعمتی را به جا نمی گذارند نه تنها بندگانی خوب نیستند بلکه سزاوار توبیخ سرزنش نیز هستند که قدر نعمت را ندانسته و شکرگزار آن نیستند.[10]

 

مذمت پرخوری و شکم بارگی

قرآن شکم بارگی و پرخوری و از روی لذت خوردن را به معنای خوردن حیوانی می داند که انسان های با این ویژگی از جایگاه انسانی خویش عدول کرده اند و در مقام جانواران و حیوانات نشسته اند که هدفی جز خوردن و نوشیدن ندارند. این درحالی است که هدف انسان فراتر از شکم بارگی است و می بایست به جایگاه و ارزش خویش آگاه باشد و در تلاش برای رسیدن به آن بکوشد که با شکم بارگی به دست نمی آید. از آن جایی که کافران انسان هایی بی ایمان هستند و از جایگاه انسانی خویش غافل و بی خبرند خود را وقف شکم و شکم بارگی می کنند و چون حیوانات زندگی می کنند و می خورند و می آشامند.[11]

 

ویژگی غذا

خوردن باید به گونه ای باشد که برای آدمی گوارا باشد و آسیبی به وی نرساند و سخت در گلو فرو نرود. از این رو قرآن خوردن بهشتیان را به گوارا بودن توصیف می کند تا آدمی را در این دنیا به این نکته توجه دهد که آدمی می بایست در غذا خوردن غذایی را برگزیند که گوارا باشد و به نرمی و آسانی در گلو فرو رود.[12]

 

غذا می بایست اشتهاآور باشد و نفس را به وجد آورد. غذایی که آدمی را به وجد نیاورد تاثیر مثبت و کاملی در انسان به جا نمی گذارد.[13]

 

از آداب دیگر خوردن این است که انسان درمهمانی ها پس از خوردن غذا بر سر سفره بسیار ننشیند و به سخن گفتن نپردازد. اگر مهمان چند روزی است به گوشه ای دیگر رود و اگر برای مهمانی وعده ای آمده است پس از خوردن از خانه بیرون رود.[14]

 

این ها بخش هایی از آداب خوردن است که از دیدگاه قرآن بررسی شد و به یقین آداب مفصلتر دیگری نیز دراین زمینه وجود دارد که این مجال گنجایش آن را ندارد. البته ذکر این نکته ضروری است که در این مقال فقط به آیاتی اشاره شد که بطور صریح به بحث آداب خوردن می پردازد.

محمد علی

تعریف دین20

پنجشنبه 13 دی 1397
  • نویسنده :
  • بازدید : 41 مشاهده
+ | امتیاز مطلب : |

دین در لغت به معنای راستكار شدن، اطاعت نمودن، پاداش، عادت، حساب، كیش، پرهیزگاری و.. آمده 
و در اصطلاح تعابیر گوناگونی از سوی اندیشمندان اسلامی درباره آن شده است كه به نمونه هایی از آن اشاره می شود:
الف) دین عبارت است از مجموعه ای از باورها در باره هستی و ارزش های مبتنی بر این باورها، ارزش ها مفهوم عامی است كه فروعات و احكام دین و نیز اخلاقیات و فضایل و رذایل نفسانی را در بر می گیرد. بخش نخست تعریف نیز به حوزه اندیشه و جنبه نظری دین مربوط است (فرهنگ بزرگ جامع نوین، عربی - فارسی). 
ب ) مراد از دین مكتبی است كه از مجموعه عقاید، اخلاق و قوانین و مقررات اجرایی تشكیل شده و هدف آن راهنمایی انسان برای سعادتمندی است.
دین به این معنا بر دو قسم است: دین بشری و دین الهی. 
دین بشری، مجموعه عقاید، اخلاق و مقرراتی است كه بشر با فكر خود و برای خویش تدوین كرده؛ از این رو این دین در راستای خواسته و انتظارات او بوده و اسیر هوس و ابزار دست انسان است و انسان به گونه ای آن را تنظیم می كند كه تمام قوانین و مقرراتش به سود او بوده و چیزی را بر وی تحمیل نكند. رها بودن و عدم تعهد و مسؤولیت و واكنش در برابر دین الهی از جمله رهاوردهای چنین نگرشی به دین است (مائده، آیه 70).
دین الهی نیز مجموعه عقاید، اخلاق و قوانین و مقررات اجرایی است كه خداوند آن را برای هدایت بشر فرستاده تا انسان در پرتو آموزه های آن، هوی و هوس خود را كنترل و آزادی حقیقی خویش را تأمین كند.
دین الهی به حقیقت انسان و نیازهای او توجه داشته و برنامه كامل و همه جانبه ای ارایه می كند كه ا نتظارات او را از همه نظر برآورده می كند (استاد محمد تقی مصباح یزدی، قلمرو دین، مجموعه سخنرانی ها در كانون گفتمان دینی). 
ج ) مراد از دین، مجموعه معارف نظری و عملی قدسی است؛ یعنی مجموعه گزاره های ناظر به واقع و عمل كه حول محور قدسی شكل گرفته اند.
در حقیقت، دین مجموعه معارف دست اول است كه معمولا در متونی مقدس گرد آمده اند با تطبیق تعریف مزبور بر اسلام.
دین اسلام عبارت است از مجموعه معارفی كه در نسبت با خداوند تدوین یافته و در متن مقدس قرآن و سنت گرد آمده اند (آیت الله جوادی آملی، انتظار بشر از دین، ص 27 - 24

علی زارع زاده

تعریف دین از دید قرآن

پنجشنبه 13 دی 1397
  • نویسنده :
  • بازدید : 27 مشاهده
+ | امتیاز مطلب : |

 

تعریف دین از دیدگاه قرآن

در مورد تعریف دین و بیان معنی لغوی آن آمده است: دین به معنی اطاعت و جزا است، گفته میشود: “دَانَه یدِینه دیناً” یعنی او را مجازات کرد. و گفته میشود: “کماتدینُ تُدانُ” یعنی همانطوری که مجازات میکنی، با کردار خود مجازات میشوی. و “الدین” به معنی اطاعت است، گفته میشود: “دَانَ له یدینُ دیناً” یعنی از او اطاعت کرد و واژه دین که جمع آن “أدیان” است نیز از این ماده گرفته شده است. و نیز گفته میشود: “دان بکذا دیانهً” یعنی آن را دین خود قرار داد. از آنچه در مورد معانی لغوی واژه دین گفته شد نتیجه میگیریم که:

از مجموع معانی لغوی واژه “دین” نزد عربها، به این نتیجه میرسیم که این واژه به رابطه ای بین دو طرف اشاره دارد که یکی از آنها دیگری را تعظیم کرده و از او فرمانبرداری میکند که با توجه به طرف اول دین به معنی خضوع و فرمانبرداری و با توجه به طرف دوم به معنی امر و سلطه است ولی با توجه به رابطه بین دو طرف، دین به معنی دستور و قانونی است که روابط بین دو طرف را تنظیم میکند.

  • مفهوم واژه “دین” در قرآن کریم
  1. { مَالِكِ یوْمِ الدِّینِ} دین در این آیه به معنی جزا و خضوع است.
  2. { وَ قاتِلوهم حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَیكُونَ الدِّینُ لِلَّهِ. }

“و با آنان بجنگید تا فتنه ای باقی نماند و دین متعلق به خدا گردد”.

دین در این آیه به معنی اطاعت و شریعت است.

  1. {فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّینَ } .

“خدا را پرستش کن در حالیکه دین خود را برای او خالص می گردانی”.

در این آیه دین به معنی عبادت و اطاعت است.

  1. { لَا إِكْرَاهَ فِی الدین} “اجباری در دین نیست”.

دین در این آیه به معنی عقیده و باور است.

  1. { إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الاسلام } “بدرستی که دین نزد خداوند، اسلام است”.

در این آیه دین یعنی اطاعت و آئین، بدین معنی که تنها آئین پذیرفته شده یا مفید یا مقرر نزد خدا، اسلام است و اسلام در این آیه به معنی ایمان واطاعت است.

  1. { قَاتِلُوا الَّذِینَ لَا یؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْیوْمِ الْآَخِرِ وَلَا یحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا یدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى یعْطُوا الْجِزْیةَ عَنْ یدٍ وَهُمْ صاغِرون}

“با کسانی از اهل کتاب که به خدا و روز آخرت ایمان ندارند، و آنچه را که خدا و فرستاده اش تحریم کرده اند، حرام نمی دانند واز دین حق پیروی نمی کنند، پیکار کنید تا اینکه خاضعانه به اندازه ای که می توانند جزیه را می پردازند”.

زارع زاده